نوشتن خیلی وقت ها بهترین داروست.
نوشتن خیلی وقت ها جبران گوشی را می کند که باید بشنود؛
جبران شانه ای که باید لحظاتی سر بر آن بگذاری و آرام بگریی.
جبران آغوشی که زهر دردهایت را با یک درخود فشردن بیرون بکشد...
نوشتن جبران خیلی چیزها را می کند، خیلی چیزها...
و البته خیلی چیزها هم هست که نبودنشان را هیچ چیزحتی نوشتن جبران نمی کند هیچ چیز...
همیشه تولد برای آدمی دردناک است گرچه او فراموش کار است و درد زاده شدن را از یاد می برد...
زاده شدن، کنده شدن از فضایی ست که به آن تعلق داری؛ و گرچه آدمی نمی داند، تولد خود مرگ است ، بریدن، دل کندن و پرتاب شدن در دنیایی که نمیشناسی و از آن هراسانی...
مرگ با تولد یکی ست و تولد با مرگ...
و من اینجا، و در این لحظه، برای کندن از دنیایی که در آن هستم متولد شده ام...